السّلام علیک یا علی بن محمد النّقی






دلا دل از همه برگیر و خلوتی بپذیر
مدار از همه عالم امید امدادی

مگر زقبله ی حاجات و کعبه ی مقصود
ملاذ حاضر و بادی علی الهادی

محیط کون و مکان نقطه ی بسیط وجود
مدار عالم امکان مجرّد و مادی

شها تو شاهد میقات لی مع اللهی
تو شمع جمع شبستان ملک ایجادی

صحیفه ی ملکوتی و نسخه ی لاهوت
ولی عرصه ی ناسوت بهر ارشادی

نه ممکنی و نه واجب چو واحدی به مثل
که هم برون ز عدد هم قوام اعدادی

مقام باطن ذات تو قاب قوسین است
به ظاهر ار چه در این خاکدان اجسادی

کشیدن از متوکّل شدائدی که به دهر
ندیده دیده ی گردون ز هیچ شدّادی

گهی به برکه ی درندگان گهی زندان
گهی به بزم می و ساز باغی و عادی

تو شاه یکّه سواران دشت توحیدی
اگر پیاده روان در رکاب الحادی

ز سوز زهر و بلاهای دهر جان تو سوخت
که بر طریقه ی آباء و رسم اجدادی

محمد حسین غروی (کمپانی)

منبع: ماهنامه ی راه راستان شماره 10، سال دوم، تیر 1386، ص 3